بارالها چقدر زود می گذرد لحظه های عشق بازی با تو...
و چقدر دلگیر است گذشت هر ثانیه و هر لحظه اش ...
و چه شیرین است به انتظار نشستن لحظه ای دیگر...
و چه زیباست وقتی که می خوانم :
هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار،
دست انابت به امید اجابت به درگاه حق بردارد، ایزد تعالی دراو نظرنکند.
بازش بخواند، باز اعراض کند. بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند.
حق تعالی فرماید : « یا ملائکتی، دعوتش اجابت کردم و امیدش بر آوردم
که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.»
ناگاه و بی اختیار یاد این بیت می افتم :
کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده ست و او شرم سار
امّا عاکفان کعبه ی جلالش به تقصیر عبادت معترف که:
تو را چنان که شایسته است، پرستش نکر ده ایم.
و واصفان حلیه ی جمالش به تحیر منسوب که:
تو را چنان که سزاوار شناسایی توست، نشناختیم.
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
.: Weblog Themes By Pichak :.